بنر صفحه

جزئیات وبلاگ

اختلال اضطراب جدایی

اختلال اضطراب جدایی

اختلال اضطراب جدایی یکی از اختلالات روانی است که به ترتیبی برمی گردد به دلبستگی های فرد ، اضطراب جدایی می تواند در کودک و نوجوان و بزرگسال رخ دهد ولی در هریک علایم و نشانه های متفاوتی جهت تشخیص گذاری دارد .

طبق نتایجی که در ویراست پنجم راهنمای تشخیصی DSM5 مطرح شده است ، ترس و اضطراب مفرط از جدایی در کودک و نوجوان به مدت چهارهفته و در بزرگسالان به مدت شش ماه یا بیشتر بعلاوه ی سه مورد از هشت مورد علایم مطرح در این مرجع می تواند تشخیص اضطراب جدایی دریافت کند  .

 

ملاک های تشخیصی اختلال اضطراب جدایی (SAD)

 ترس و اضطراب بسیار زیاد و بی تناسب با مرحله رشدی که فرد در آن قرار دارد ، به علت جدا شدن از کسانی که به آنها دلبستگی دارد ، این ترس با اضطراب افراطی حداقل با سه مورد از هشت مورد زیر مشخص می شود :

۱) هنگامی که فرد از خانه یا افراد مهمی که به آنها دلبستگی دارد جدا می شود یا احساس می کند که به زودی جدا خواهد شد ، به طور مکرر دچار استرس شدید می شود .

۲) به طور دائم و به شدت نگران است که مبادا یکی از افراد مهمی را که به آنها دلبستگی دارد از دست بدهد یا بلایی سر او بیاید ، مثلا بیمار مجروح ، قربانی بلایای طبیعی شود یا بمیرد .

۳) به طور دائم و به شدت نگران رویدادهایی است که می توانند به جدا شدن او از یکی از افراد مهمی که به آنها دلبسته است منجر شوند مثلا ( گم شدن ، آدم ربایی ، تصادف یا مرگ ) .

۴) هرگز دوست ندارد یا اصلا حاضر نمی شود از خانه بیرون برود ، از خانه دور شود ، به مدرسه ، محل کار یا هر جای دیگری برود ، زیرا از جدا شدن می ترسد .

۵) به طور دائم و به شدت می ترسد یا میل ندارد در خانه یا جاهای دیگر تنها یا بدون یکی از افراد مهمی که به او دلبسته است بماند .

۶) به طور دایم تمایل ندارد یا می ترسد در جای دیگری به جز خانه خودشان بخوابد یا اصلا دوست ندارد بدون حضور یکی از افراد مهمی که به او دلبستگی دارد بخوابد .

۷) به طور مکرر کابوسهایی می بینند که موضوع آنها جدایی است .

۸) هنگامی که از خانه یا افراد مهمی که به آنها دلبستگی دارد جدا می شود یا احساس می کند که به زودی جدا خواهد شد ، به طور مکرر نشانه های فیزیکی تجربه می کند مانند سردرد ، درد معده ، تهوع و استفراغ .

مورد آخر همایندی شدیدی با اختلالات تبدیلی و جسمانی شکل دارد که افتراق آنها را برای روانشناس مشکل می سازد .

 

اختلال اضطراب جدایی به زبان انگلیسی 

اختلال اضطراب جدایی در مرجع راهنمای تشخیصی DSM-5 با « SAD »  نمایش داده می شود که به اختصار از کلمات separation anxiety disorder اخذ شده است .

 

سبب شناسی اختلال اضطراب جدایی 

اختلال اضطراب جدایی در پی اختلالات دلبستگی به وجود می آید ، کودکانی که در اوایل دوران کودکی ، مراقبان بی صلاحیت و بد رفتار داشته اند که حضورشان کم رنگ بوده است یا اصلا حضور نداشته اند ، از برقراری دلبستگی بهنجار و ایمن با مراقبان خود باز می مانند و دچار سردرگمی می شوند و از این رهگذر دو اختلال دیگر را تجربه می کنند . این کودکان یا درگیر اختلال دلبستگی واکنشی می شوند و یا اختلال درگیری اجتماعی بازداری نشده .

 

اختلال دلبستگی واکنشی 

این اختلال در کودکانی شکل می گیرد که خوددار و از لحاظ هیجانی گوشه گیر هستند و نمی توانند به مراقبان خویش دلبسته شوند .

 

اختلال درگیری اجتماعی بازداری نشده

این اختلال در کودکانی شکل می گیرد که به همه ی غریبه ها به طرز نامناسبی نزدیک می شوند و طوری رفتار می کنند که گویی رابطه بسیار محبت آمیزی با آنها دارند .

 

عوامل دیگر موثر بر بروز اضطراب جدایی 

عوامل موثر رفتاری ، خانوادگی ، اجتماعی و همچنین عوامل موثر زیست شناختی مانند آسیب پذیری ارثی برای تجربه کردن اضطراب ، فعال بودن مدارهای مغزی خاص ، انتقال دهنده های عصبی و دستگاههای عصبی هورمونی در اضطراب جدایی نقش اساسی دارند .

مطالعات نشانگر این است که افرادی که در کودکی درگیر اختلال اضطراب جدایی شده اند در بزرگسالی نیز با این اضطراب دست و پنجه نرم می کنند و همواره از جدا شدن از افرادی که به آنها دلبستگی دارند می ترسند و به این موضوع فکر می کنند .

 

درمان اختلال اضطراب جدایی

ـ یکی از درمانهای موثر بر اختلالات اضطرابی ، اجتناب بارز از وضعیت ها یا آدم هایی است که سبب ساز این اختلال بوده اند

ـ جایگزین کردن رفتارها و افکار مثبت به جای افکار منفی و رفتارهای منفی

ـ یاد گرفتن مهارتهای جدید ، تمرین ها آرمیدگی ،تنفس کنترل شده و غیره

ـ درمانهای دارویی جهت کاهش نشانه های اختلالات اضطرابی از طریق تاثیر گذاری بر بیوشیمی مغز

ـ مدیریت استرس از طریق یک سبک زندگی سالم ، استراحت ، ورزش ، تغذیه ، حمایت اجتماعی و عدم مصرف الکل و مخدر و سیگار و دیگر داروها

ـ اجتناب از برقراری ارتباط با افرادی که حضورشان در زندگی فرد تهدید تلقی می شود

 

ارتباط اضطراب با خشم

برطبق مطالعات اضطراب زمانی در فرد ایجاد می شود که احساس می کند بر اوضاع کنترل ندارد و هر آنچه انجام می دهد نتیجه ی مثبتی به دنبال ندارد ، به طور مثال کودکی در خانه تکالیفش را به خوبی انجام می دهد ولی در مدرسه با واکنش بدِ معلم مواجه می شود در گیر تعارض می شود و چون قدرت تحلیل و تشخیص را ندارد همه ی این اتفاقات را از سوی خودش می بیند و خودش را سرزنش می کند و با خود می گوید حتما من هستم که عملکرد بدی دارم و شایسته ی تشویق نیستم که ماحصل چنین شرایطی دو موقعیت است ، یا خشم و یا افسردگی که هردو به دنبال ناکامی و تصویر منفی از خود بدست می آید .

در پاسخ به ناکامی ها برخی افراد بنابر نوع شخصیت و آموزه های قبلی دو را را برمی گزینند یا خشم که عمدتا بروز بیرونی و ناسازگاری محیطی و اجتماعی دارد و یا افسردگی که بروز درونی دارد و فرد را گوشه گیر و منزوی می کند .

انسان به لحاظ ماهیت صاحب اراده و اختیار است ، آزادی یکی از ارکان مهم زندگی بشر است و زمانی که احساس کند در مقابل زندگی خود اراده ی آزاد ندارد یا خشمگین و یا افسرده می گردد .

 

رابطه ی اضطراب جدایی و خشم 

طبق آنچه گذشت و مطالعات بدست آمده از مقالات علمی و تحقیقات مربوطه به این نتیجه رسیدیم که اضطراب جدایی در پی اختلال دلبستگی به یک فرد خاص مانند مادر به وجود می آید ، بی اهمیتی و یا رها کردن کودک از سوی والدین و یا سخت گیری های فرزند پروری مستبدانه و حتی روابط بد و نابسامان والدین با یکدیگر ، و باز هم همان حس بی کفایتی و تصور اینکه « قطعا من بد هستم که مادرم دوستم ندارد » و شکل گیری چرخه ی ناکامی ، و همین عوامل سبب همان اضطرابی است که بحث آن رفت .

در نتیجه فردی که در چنین شرایط رشدی قرار دارد زمانی که به سنین نوجوانی و جوانی می رسد و حتی در صورت عدم رسیدگی و تراپی تا پایان عمر مستعد این است که فردی خشمگین و ضد اجتماعی باشد .

 

 

دلبستگی در بزرگسالی 

گرچه دانشمندان ( مثلا بالبی ) اساسا در مورد دلبستگی در کودکی نوشته اند ، اما براین باور بوده اند که دلبستگی در دوران زندگی نیز اهمیت دارد .

نوجوانان از سلطه ی بزرگسالان خارج می شوند ولی دلبستگی آنان به والدین استمرار می یابد ، بزرگسالان خود را مستقل تصور می کنند اما در بحران ها در جستجوی نزدیکی با افراد مورد علاقه شان هستند و افراد سالخورده تر در می یابند که باید به نحو فزاینده ای وابسته به نسل جوان تر باشند .

به طور کلی بالبی می گفت ؛ تنهایی یکی از بزرگترین ترس های انسان است ، ممکن است ما چنین ترسی را ابلهانه ، روان رنجورانه یا کودکانه قلمداد کنیم ، اما دلایل زیستی خوبی در قبال چنین ترسی وجود دارد .

 

تاثیر دلبستگی در بزرگسالی 

در خلال تاریخ بشر ، انسان ها زمانی می توانسته اند به بهترین وجه در مقابل بحران ها و در مواجهه با خطر استقامت کنند که کمک دیگران را همراه داشته اند(نظریه های رشد ، ویلیام کرین) .

بالبی در نوشته هایش راجع به دلبستگی بزرگسالان ، بر این که چگونه افراد برای یکدیگر حمایت مبتنی بر امنیت را فراهم می آورند تاکید کرده است به یاد بیاورید که چنین رفتاری در اوایل زندگی آغاز می شود ، مثلا هنگامی که کودک ۱ یا ۲ ساله ای با مراقبش به پارک جدیدی می رود ، از مراقبش به منزله پایگاهی که با آن می تواند کشف کند استفاده می کند . کودک با دانستن این که در صورت نیاز مراقبش در دسترس است ، با ذوق و شوق به اکتشاف اطرافش می پردازد (بالبی ، ۱۹۸۲).

 

دلبستگی در زن و شوهرها 

بالبی معتقد است رفتار مشابهی مشخصه ی روابط بزرگسالی در زوج های سالم است ، هریک از زوجین می داند که پشتیبان محکمی دارد ، یعنی فردی که می توان اطمینان داشت حمایت عاطفی و یاری را در زمان مورد نیاز ارائه خواهد داد .

افراد با دانستن این که حمایت وجود دارد ، شجاعت پیش رفتن و مقابله با چالش های زندگی را دارا خواهند بود ، حمایت مبتنی بر احساس امنیت همچنین به وسیله ی بستگان و دوستان نیز فراهم می آید .

بالبی می گوید همهء ما از گهواره تا گور ، زمانی که زندگی به مثابه مجموعه ای از گشت و گذرهای سازمان یافته ، کوتاه یا بلند ، که از پایگاهی ایمن و به وسیله افرادی که دلبستهء آنها هستیم فراهم آید ، شادترین خواهیم بود (۱۹۸۸،ص ۶۲).

 

بحران جدایی در بزرگسالی

چون دلبستگی ها در خلال زندگی حیاتی محسوب می شوند ، جدایی و از دست داده ها ممکن است بحران زا باشند . و این کاملا در مواردی همچون ، هنگامی که فردی والدش را از دست می دهد ، از همسرش جدا می شود ، یا همسرش را از دست می دهد کاملا مشهود است ، پژوهشگرانِ دلبستگی موارد از دست دادن همسر ( بیوه شدن ) را به خوبی مطالعه کرده و دریافته اند که واکنش های داغ دیدگی که این افراد دارند بسیار شبیه واکنش هایی است که کودکانی که از جدایی رنج می برده اند ، نمایش می دهند ، از همه غم انگیزتر این که فرد داغ دیده نیز به جستجوی فرد از دست رفته می پردازد .

 

 

نقل قول هایی از بیوه ها

یکی از بیوه ها می گفت : « در جستجوی او به اطراف می رفتم ، من تا سر مزارش نیز رفتم ، ولی او آنجا نبود » برخی دیگر به مکان هایی کشیده می شوند که با همسرشان بیشتر آنجا بودند ، گویی می توانند او را آنجا پیدا کنند .

گاهی آنان فرد متوفی را صدا می زنند ، یکی از بیوه ها در خلال مصاحبه و قبل از این که به شدت گریه کند فریاد زد « آه  فِرِد بهت نیاز دارم » (بالبی،۱۹۸۰) .

 

تحقیقاتی رفتار بیوه ها پس از مرگ همسر

مطالعات در سال ۱۹۹۳ ثابت کرد درست یک سال پس از مرگ همسر ، ۶۳٪ پاسخ دهندگان احساس میکردند برخی اوقات همسرشان با آن هاست(شیورو فریلی،۲۰۰۸،ص۵۱) .

برخی اوقات فرد داغ دیده فکر می کرد متوفی را در خیابان می بیند یا می شنود که در شب درخانه راه می رود (نظریه های رشد ، ویلیام کرین) .

 

بهترین درمان برای بیوه ها

بسیاری از دوستان و حتی متخصصان رفتار فرد داغ دیده را نامعقول تلقی می کنند ، آن ها به فرد داغ دیده می گویند که به جای ماندن در گذشته همکاری کند و برای مواجه شدن با واقعیت بر آینده متمرکز شود ، نظر بالبی متفاوت است . او معتقد است که در دورهء تکامل ، میل به پیدا کردن فرد گم شده بخش مهمی از ساختار زیستی ما شده است .

زمینه ساز این میل این پیش فرض است که « همهء گم شدن ها قابل بازیابی اند » پیوند مجدد با فرد مورد علاقه طبیعی است ، حتی اگر باعث شود ما را فردی غیر واقع گرا بدانند ، باید به آن احترام گذاشت .

برای این که مفید واقع شویم باید به فرد داغ دیده فرصت صحبت کردن آزادانه در مورد احساس ها و آرزوهایش را بدهیم ، پژوهش ها حاکی از آن است که چنین فرصت هایی سازگاری سالم را تسهیل می کند .

 

اشتراک گذاری مطلب :

Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on email

دیگر مطالب وبلاگ

تماس از تلفن ثابت

  • 9099072078
لوگو سفید

کلینیک روانشناسی تک مشاوره با سال ها تجربه در حوزه روانشناسی و درمان اختلالات روانی در کنار شما است تا به درمان اختلال های روانشناختی از جمله وسواس و اضطراب و افسردگی و دیگر اختلال ها بپردازید.

دسترسی سریع

تمامی حقوق این وب سایت مربوط به کلینیک روانشناسی تک مشاور می باشد.طراحی سایت و سئو توسط siteyek.com