بنر صفحه

جزئیات وبلاگ

چگونه اضطراب را درمان کنیم؟

 

اختلالات اضطرابی

 

پیچیدگی اختلالات اضطرابی

همانطور که زیگموند فروید سالها قبل فهمیده بود، اضطراب ، پیچیده و اسرارآمیز است . به تعبیری ، هرچه بیشتر درباره ی اضطراب یاد میگیریم ، بیشتر گیج می شویم . « اضطراب » یک نوع اختلال خاص است ولی بیش از یک اختلال است ، اضطراب به عنوان یک هیجان درکل عرصه ی آسیب شناسی روانی دخالت شدیدی دارد و به همین خاطر، در بحث مان به کندو کاو ماهیت زیست شناختی و روانشناختی آن می پردازیم ، سپس به هیجان و ترس می پردازیم که قدری متفاوت است ولی با اضطراب رابطه ی آشکاری دارد ، حملهٔ وحشتزدگی با ترس رابطه دارد و آن را ترسی می دانیم که دلیلی برای آن وجود ندارد وبنابراین ، نابهنگام است .

 

 

 

اضطراب ترس و وحشتزدگی

تا بحال اضطراب را تجربه کرده اید ؟ شاید بگویید چه سوال احمقانه ای چون اکثر ما تقریبا هر روز قدری اضطراب را احساس می کنیم ، آیا پیش آمده برای امتحان مدرسه یا دانشگاه آمادگی کامل نداشته باشید ؟ آیا پیش آمده آخر هفته با کسی که تازه با او آشنا شده اید قرارگذاشته باشید؟ یا مصاحبه ی شغلی داشته باشید ؟ حتی فکرکردن به آنهم انسان را عصبی می کند . اما آیا می شود به ماهیت اضطراب فکر نکرد ؟ به این که اضطراب چیست ؟ ویا علت اضطراب چیست ؟ 

 

تعریف اضطراب

اضطراب یک حالت خلقی منفی است که مشخصه اش نشانه های بدنی فیزیکی و بیمناکی در خصوص آینده آن است (منبع: انجمن روانپزشکی آمریکا،۲۰۱۳،بارلو،۲۰۰۲) اضطراب در انسان می تواند یک حالت ذهنی ناراحتی ،مجموعه ای از رفتارها مانند ( نگران به نظررسیدن،مضطرب بودن و بیقراری) یا پاسخی فیزیولوژی در مغزباشد که به صورت افزایش ضربان قلب و تنش عضلانی منعکس می شود از آنجا که مطالعه ی اضطراب در انسان سخت است ، بخش زیادی از تحقیقات مربوط به آن روی حیوانات صورت گرفته است ، برای مثال می توانیم به موش های آزمایشگاهی یاد بدهیم که نور علامت قریب الوقوع بودن شوک است دراین حالت موش ها موقع رویت نور مضطرب به نظر می رسند و مضطرب عمل می کنند ، موش ها گاهی اوقات بیقرار میشوند ، می لرزند و یک گوشه می خزند ، ما  می توانیم به آنها داروی کاهنده اضطراب بدهیم و شاهد کاهش اضطراب شان در واکنش به نور باشیم ،‌اما آیا تجربه ی اضطراب در موش با تجربه ٔ اضطراب در انسان یکسان است ؟ این دو شبیه به نظر می رسند ولی مطمئن نیستیم مثل هم باشند .  

اضطراب همچنین رابطهء تنگاتنگی با افسردگی دارد. (منبع از کتاب: بارلو،۲۰۰۲، ۲۰۰۰؛ براون و بارلو، ۲۰۰۹ ،۲۰۰۵، کلارک،۲۰۰۵ ؛کراسک و دیگران ،۲۰۰۹؛کسلر،پتوکووا،سمپسون،زاسلاوسکی و ویتچن،۲۰۱۲).

 

اضطراب نرمال

اضطراب خوشایند نیست ، پس چرا طوری برنامه ریزی کنیم شده ایم که تقریبا هربار می خواهیم عمل مهمی انجام دهیم ، اضطراب را تجربه می کنیم ، جالب اینجاست که اضطراب به میزان متوسط آن خوب است و انسان را به تلاش و کوشش برای زندگی و بودن وامیدارد . 

بیش از یک قرن است که روانشناسان می دانند که قدری اضطراب باعث بهترشدن عملکرد می شود(منبع از کتاب: یرکز و داتسون ، ۱۹۰۸). اگراضطراب نداشته باشید در امتحان فردا عملکرد خوبی نخواهید داشت ، اندک اضطراب تان در قرار آخر هفته باعث می شود جذاب ترو سرزنده تر به نظر برسید ، همچنین مضطرب بودن باعث می شود خودتان را برای مصاحبهء شغلی آماده کنید ، خلاصه اینکه اضطراب موجب عملکرد اجتماعی ، فیزیکی و عقلی می شود و عملکردتان دراین حوزه ها را بهبود می بخشد ، پس براساس مطالعات سطح متوسط و نرمال از اضطراب برای زندگی انسان مفید و سودمند است . 

 

اضطراب مضر

اما وقتی اظطرابتان بیش ازحد باشد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ احتمالا در امتحان رد خواهید شد چون نمی توانید روی سوالات تمرکز کنید وقتی خیلی مضطرب هستید تمام فکرتان این می شود که اگر رد شوید وحشتناک خواهد شد به همین دلیل ممکن است مصاحبه را خراب کنید درمورد قراربایک آدم جدید هم ممکن است آن شب یکسره عرق بریزید ، دل آشوبه داشته باشید و حتی نتوانید یک حرف جالب بزنید ، مقدار بیش از حد یک چیز خوب ، می تواند بد و زیانبار شود و معدود احساساتی را می توان یافت که از اضطراب بیش ازحد و لگام گسیخته مخرب تر و زیانبارتر باشند .

 

اضطراب ماندگار است 

آنچه اوضاع را بدتر می کند این است که اضطراب شدید، معمولا از بین نمی رود ، یعنی حتی اگر بدانیم که چیزی برای ترسیدن وجود ندارد ، همچنان مضطرب می مانیم ، مانند فردی که می داند پرواز امن ترین روش برای مسافرت است و موجب صرفه جویی در وقت می شود اما به دلیل ترس از فضاهای بسته ترجیح می دهد از اتوبوس شخصی خود استفاده کند و به بسیاری از کارهای خود نرسد و بخشی از حقوق خود را نیز از دست بدهد .

 

اضطراب را چگونه درمان کنیم 

در این مقاله به توضیح و بررسی در خصوص چگونگی درمان اضطراب می پردازیم خوب است بدانید که درمان اضطراب می‌تواند بسته به شدت و نوع اضطراب از راه‌های مختلف انجام شود. در اینجا چند راه‌کار برای مواجهه با اضطراب ارائه می‌دهم:

روان‌درمانی: روان‌درمانی شناختی-رفتاری (CBT) یکی از روش‌های موثر برای درمان اضطراب است. در این نوع درمان، فرد یاد می‌گیرد چگونه با فکر‌ها، احساسات و رفتارهای خود که با اضطراب مرتبط هستند، مواجه شود.

داروها: برخی از داروهای ضد اضطراب می‌توانند در کاهش نشانه‌های اضطراب موثر باشند. مشاوره با یک پزشک یا روان‌پزشک در این زمینه می‌تواند مفید باشد.

تکنیک‌های آرام‌سازی: تمرینات تنفس عمیق، مدیتیشن، یوگا و ماساژ می‌توانند به کاهش استرس و اضطراب کمک کنند.

ورزش: ورزش و فعالیت‌های بدنی به طور عمومی می‌توانند به بهبود حالت روحی و کاهش اضطراب کمک کنند.

مدیریت استرس: یادگیری تکنیک‌های مدیریت استرس می‌تواند در کاهش اضطراب مفید باشد.

دوری از الکل، کافئین و قند: این مواد می‌توانند نشانه‌های اضطراب را تشدید کنند.

حمایت اجتماعی: صحبت کردن با دیگران و درخواست حمایت از دوستان و خانواده می‌تواند کمک کننده باشد.

جلسات گروهی: مشارکت در گروه‌های پشتیبانی می‌تواند فرصتی برای تبادل تجربیات و یادگیری استراتژی‌های جدید برای مواجهه با اضطراب ارائه دهد.

 

روان‌درمانی شناختی-رفتاری

روان‌درمانی شناختی-رفتاری (CBT) یکی از متداول‌ترین و موثرترین روش‌های روان‌درمانی است که برای درمان طیف گسترده‌ای از اختلالات روانی و رفتاری مورد استفاده قرار می‌گیرد. این نوع روان‌درمانی بر ترکیب دو اصل مهم متمرکز است: شناختی (مرتبط با فکر و تصور) و رفتاری (مرتبط با عمل و رفتار).

مبانی اصلی CBT:

  1. فکر‌هایمان تأثیر مستقیمی بر احساسات و رفتارهایمان دارند.
  2. اگر ما قادر باشیم فکر‌ها و نگرش‌هایمان را تغییر دهیم، در نتیجه می‌توانیم احساسات و رفتارهایمان را نیز تغییر دهیم.

 

 CBT چگونه کار می‌کند:

 

شناسایی الگوهای فکری: در CBT، فرد با کمک درمانگر، الگوهای فکری منفی یا نادرست را شناسایی می‌کند.

چالش زدن فکر‌ها: پس از شناسایی، این فکر‌ها و نگرش‌ها با واقعیت مقایسه و چالش زده می‌شوند.

تغییر رفتار: با تغییر فکر‌ها، فرد تحت هدایت درمانگر، به تغییر و اصلاح رفتارهای خود می‌پردازد.

تمرین در محیط واقعی: فرد تشویق می‌شود تا مهارت‌های جدید را در محیط‌های واقعی زندگی خود امتحان کند.

 

کاربردهای CBT:

CBT برای درمان مجموعه‌ای از اختلالات مانند اضطراب، افسردگی، اختلال‌های خوردن، اختلال استرس پس از ضربه، اختلال‌های وسواسی-اجباری و بسیاری از مشکلات دیگر موثر است.

مزایا:

  • درمان مبتنی بر شواهد و دارای پایه تحقیقاتی قوی.
  • معمولاً کوتاه‌تر از دیگر شیوه‌های روان‌درمانی.
  • مسلط شدن بر مهارت‌هایی که فرد می‌تواند در طول زندگی به آن‌ها اتکا کند.

 

محدودیت‌ها:

  • ممکن است برای همه افراد مناسب نباشد.
  • برخی از افراد ممکن است با مواجه شدن با فکر‌ها و احساسات خود مشکل داشته باشند.

 

در نهایت، روان‌درمانی شناختی-رفتاری یک رویکرد موثر و عملی به درمان مشکلات روانی است. اگر کسی فکر می‌کند که از این نوع درمان بهره‌مند خواهد شد، باید با یک متخصص مشاوره کند تا بتواند راه‌حل مناسبی برای مشکلات خود پیدا کند.

 

 

ترس (فوبی)

شواهد زیادی وجود دارد که دو واکنش ترس و اضطراب از لحاظ روانشناختی و فیزیولوژی ، خیلی فرق دارند ، همانطور که گفتیم اضطراب یک حالت خلقی آینده گرا است و مشخصه اش بیمناکی است چون نمی توانیم رویدادهای آتی را پیش بینی و کنترل کنیم . ازسوی دیگرترس ، واکنش هیجانی فوری به خطر فعلی است و مشخصه اش گرایشات قوی گریزی و غالبا، فوران در شاخه ي سمپاتیک عصبی خودمختار است (منبع از کتاب: بارلو،براون و کراسک،۱۹۹۴؛کراسک و دیگران،۲۰۱۰) .

ترس ، هشدار هیجانی شدیدی است که در آن انرژی زیادی به دستگاه عصبی خودمختار تزریق می شود و به ما انگیزه می دهد از خطر بگریزیم ، ترس و وحشتزدگی به طور ناگهانی تجربه می شوند که لازمهء آن بسیج شدن برای واکنش فوری به خطر است .

 

 

وحشتزدگی

درمطالعات آسیب شناسی روانی حملهء وحشتزدگی ، ترس شددید ناگهانی یا ناراحتی شدید ناگهانی همراه با نشانه های فیزیکی است که معمولا شامل تپش قلب ، دردقفسه سینه ، تنگی نفس و احتمالا سرگیجه می شود . 

درراهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی دو نوع اصلی حملات وحشتزدگی توصیف شده است ، منتظره و غیرمنتظره . اگرشما بدانید که از مکان های بلند یا از رانندگی روی پل های طولانی می ترسید ، درچنین وضعیت هایی ممکن است دچار حملهء وحشتزدگی شوید اما درجاهای دیگر نه ؛ این یک حملهء وحشتزدگی منتظره است .

اما اگر ندانید حملهء وحشتزدگی بعدی شما چه موقع و کجا رخ خواهد داد ، حملهء وحشتزدگی غیرمنتظره خواهد بود و این دو مدل وحشتزدگی نقش مهمی در اختلالات اضطرابی دارند . حملات منتظره در هراس های خاص یا در هراس اجتماعی ، رایج تراست .

 

علل اضطراب و اختلالات مربوطه 

واکنش های هیجانی شدید ، یک علت خاص ندارند بلکه منابع و علل متعددی دارند . حال به بررسی عوامل زیست شناختی ، روانشناختی و اجتماعی سهیم در اختلالات اضطرابی و نحوهء تعامل آنها برای تولید اضطراب و اختلالات مربوطه می پردازیم .

 

عوامل زیست شناختی اضطراب 

شواهد روزافزون نشان می دهد که گرایش به تنش ، عصبی بودن و اضطراب را به ارث می بریم(منبع از کتاب: بارلو و دیگران،۲۰۱۴).

به نظرمی رسد گرایش به وحشتزدگی نیز زمینهء خانوادگی و احتمالا مولفه ژنتیکی دارد که با عوامل ژنتیکی سهیم در اضطراب قدری فرق دارد (منبع از کتاب: بارلو،۲۰۰۲)، مثل تقریبا همه صفات هیجانی و اختلالات روانی دیگر ژن خاصی که بتوانیم آن را علت اضطراب یا وحشتزدگی یا هراختلال روانپزشکی دیگری بدانیم ،وجود ندارد (منبع از کتاب: گراتن،وری،کلر و ویسشر،۲۰۱۴)

درعوض ، مجموعه ای از ژن ها در مناطق مختلف کرومزوم ها هستند که در صورت قرار داشتن عوامل روانشناختی و اجتماعی در سرجای خود مارا در برابر اضطراب و وحشتزدگی آسیب پذیر می کنند . 

اضطراب همچنین با برخی مدارهای مغزی خاص و نظام های انتقال دهنده ی عصبی رابطه دارد ، وقتی علائم دریافتی ازساقهء مغزیا علائم نزولی از قشر مخ باعث فعال شدن نظام بازداری رفتاری می شوند ، گرایش ما به یخ زدگی ، تجربه گردن اضطراب و ارزیابی توام با بیمناکی وضعیت ، تصدیق می کند که خطری دربین است .

 

عوامل روانشناختی

زیگموندفروید معتقد بود اضطراب در واقع واکنشی روانی به خطر فعال شدن مجدد وضعیتی ترسناک در کودکی است ، نظریه پردازان رفتاری معتقد بودند اضطراب ، حاصل شرطی سازی کلاسیک اولیه ، الگو برداری یا دیگر شکل های یادگیری است (منبع از کتاب: بندورا،۱۹۸۶)

درکودکی می فهمیم که رویدادها همیشه در کنترل ما نیستند ، یک سرطیف چنین ادراکی ، اعتقاد داشتن کنترل کامل بر همهء شئونات زندگی است و سردیگر آن ، تردید عمیق به خودمان و توانمان برای رسیدگی به رویدادهای آتی ، برای مثال ، اگر در مورد تکلیف درسی خود ، مضطرب باشید ، احتمال دارد نگران عملکردتان در امتحان بعدی شوید ، حتی اگر همهء نمرات تان الف و ب باشد . «حس غیرقابل کنترل بودن» می تواند تابع تربیت و دیگر عوامل محیطی مخل و دردناک باشد .

جالب اینجاست که اعمال و رفتار پدر و مادرها با ایجاد حس کنترل داشتن یا نداشتن در کودکان رابطه ی زیادی دارد(منبع از کتاب: تاتنام و سالیوان،۲۰۱۵).

 

 

نقش پدر و مادر درایجاد اضطراب فرزندان 

به طورکلی به نظر می رسد پدرو مادرهایی که با پاسخدهی به نیازهای بچه ها ، بخصوص نیازشان به توجه ، غذا ، آرامش و غیره ، تعاملی مثبت و قابل پیش بینی با بچه ها دارند ، از این جهت عملکرد مهمی دارند ، آنها به کودکان یاد می دهند که بر محیط کنترل دارند و پاسخ هایشان بر پدرو مادر و محیط تاثیر می گذارد ، علاوه براین وقتی پدر و مادرها ضمن تامین خانه ای امن ، به کودکان اجازهء کند و کاو دنیا و برخورداری از مهارت های لازم برای کنار آمدن با رویدادهای غیرمنتظره را می دهند ، حس سالمی از کنترل داشتن را در بجه ها پرورش می دهند .

در مقابل ، پدر و مادرهایی که بیش از حد مراقب بچهء خود هستند و زیادی دخالت می کنند و راه را برای فرزندشان کاملا هموار می کنند ، فرصت تجربه کردن گرفتاری را از فرزندشان می گیرند و شرایطی را فراهم می کنند که باعث می شود فرزندشان هرگز کنار آمدن با گرفتاری را یاد نگیرند ، بنابراین چنین بچه هایی این را یاد نمی گیرند که بر محیط کنترل دارند ، شواهد روزافزونی در تایید این نظرات وجود دارد .

احساس کنترل داشتن (نداشتن) حاصل از این قبیل تجارب ، عاملی روانشناختی است که باعث می شود در آینده در برابر اضطراب ، کم و بیش آسیب پذیر شویم . 

 

 

عوامل اجتماعی

رویدادهای پراسترس زندگی می تواند ماشه ي آسیب پذیری زیست شناختی و روانشناختی در برابر اضطراب را بچکاند ، اکثر این رویدادهای پراسترس ، ماهیت اجتماعی و میان فردی دارند ، مثل ازدواج ، طلاق ، مشکلات کار ، مرگ عزیزان ، فشارهای درسی و از این قبیل ، برخی هم مثل مصدومیت یا بیماری فیزیکی هستند . 

استرس آفرین های مشابه می توانند ماشه واکنش های فیزیکی مثل سردرد یا فشارخون بالا ، و واکنش های هیجانی ، مثل حملات وحشتزدگی را بچکاند ، به نظر می رسد نحوهء پاسخ ما به استرس زمینهء خانوادگی دارد ، اگر موقع استرس دچار سردرد شوید احتمالا دیگر اعضای خانوادهء شما هم دچار این حملات می شوند ، این یافته ها نشان می دهند که حداقل در مورد حملات وحشتزدگی مقدماتی ، با یک عامل ژنتیکی احتمالی طرف هستیم . 

وحشتزدگی نیز پاسخی به استرس است که زمینه ی خانوادگی و احتمالا مولفه ی ژنتیکی دارد که آن را از اضطراب جدا می کند ، وانگهی اضطراب و وحشتزدگی رابطهء نزدیکی دارند (منبع از کتاب: بارلو،۲۰۰۲) اضطراب احتمال وحشتزدگی را بالا می برد این رابطه از منظر تکاملی هم معنی دارد چون حس کردن مستمر یک تهدید یا خطر احتمالی (اضطراب) باید ما را آماده ی واکنش فوری با یک پاسخ هشداری کند ، اضطراب و وحشتزدگی لزوما با هم رخ نمی دهند ولی این طور به نظر می رسد که غالبا با هم رخ می دهند . 

 

همزمانی اضطراب و اختلالات مربوطه 

پیش از توصیف اختلالات اضطرابی ، باید توجه داشته باشید که این اختلالات غالبا با هم رخ می دهند ، میزان بالای همزمانی اضطراب و اختلالات مربوطه مانند افسردگی براین تاکید دارد که وجه اشتراک همه ی این اختلالات ، ویژگی های مشترک اضطراب و وحشتزدگی است ، در آسیب پذیری های زیست شناسی و روانشناختی برای شکل گیری اضطراب و وحشتزدگی هم اشتراک دارند این اختلالات فقط دراین که چه چیزی ماشه ی اضطراب را می چکاند و شاید در الگوی حملات وحشتزدگی با هم فرق دارند 

اختلالات اضطرابی ، با برخی اختلالات فیزیکی نیز همزمان می شوند ، مطالعه ی مهمی نشان می دهد که وجود هرگونه اختلال اضطرابی به طور منحصر به فرد و معناداری با بیماری تیرویید ، بیماری تنفسی ، بیماری معدی روده ای ، آرتریت ، سردردهای میگرنی و بیماری های آلرژیک رابطه دارد بنابراین مبتلایان به این اختلالات فیزیکی احتمالا اختلال اضطرابی هم دارند ولی احتمال ابتلای آنها به دیگر اختلالات روانی زیاد نیست .

سرانجام این که اگر کسی اختلال اضطرابی و یکی از اختلالات فیزیکی را داشته باشد ، در مقایسه با کسی که فقط آن مشکل فیزیکی را دارد ناتوانی بیشتر و کیفیت زندگی پایین تری خواهد داشت .

همچنین هم اکنون مطالعات و آمارها نشانگر این است که حملات وحشتزدگی غالبا با برخی از اختلالات پزشکی به خصوص اختلالات قلبی ، تنفسی ، معدی روده ای و دهلیزی ( گوش درونی ) همزمانی دارند .

کسانی که دچار برخی اختلالات فیزیکی مانند آسم هستند ، غالبا در معرض خطر اختلالات اضطرابی می باشند .

 

خودکشی 

وایسمن و همکاران براساس داده های همه گیری شناسی دریافتند ۲۰ درصد بیمارانی که اختلال وحشتزدگی دارند ، اقدام به خودکشی داشته اند ، آنها نتیجه گرفتند که چنین اقداماتی با اختلال وحشتزدگی رابطه دارد ، همچنین نتیجه گرفتند خطر اقدام به خودکشی کسی که اختلال وحشتزدگی دارد قابل مقایسه با خطر اقدام به خودکشی کسی است که افسردگی ماژور دارد ، این یافته هشدار دهنده است چون اختلال وحشتزدگی کاملا شیوع دارد و درمانگران به طورکلی مراقب اقدام به خودکشی چنین بیمارانی نبوده اند ، این محققان همچنین دریافتند که حتی بیماران دچار اختلال وحشتزدگی که همزمان افسردگی نداشتند هم در معرض خطر خودکشی بودند . 

 

 

خودکشی فریاد کمک خواهی است .

مطالعات تصدیق می کند که داشتن اضطراب با اختلاس مرتبط با آن و نه فقط اختلال وحشتزدگی ، احتمال داشتن افکار خدکشی یا خودکشی گرایی ، یا اقدام به خودکشی را بالا می برد ولی رابطهء آن با اختلال وحشتزدگی و اختلال استرس پس از ضربه ، بیش از رابطه اش با دیگر اختلالات اضطرابی است ، درحالی که مطالعات قبلی نشان داده اند اختلال وحشتزدگی در غیاب عوامل خطر دیگر با رفتار خودکشی گرا رابطه دارد .

از سوی دیگر یک پژوهش گزارش داد حتی بعد از حساب کردن اختلالات خلقی ، مثل افسرده خویی ، اختلال افسردگی ماژور و اختلال دوقطبی و نیز اخلالات مصرف مواد ، همهء اختلالات اضطرابی با افزایش خطر اقدام به خودکشی و تفکر خودکشی گرا رابطه دارند ، از طرفی همهء اختلالات اضطرابی با اقدام به خودکشی به قصد مرگ رابطه دارند .

مبتلایان به اختلال اضطراب تعمیم یافته و اختلال اضطراب اجتماعی که درگیر آسیب رسانی عمدی به خود بودند به طور اخص چند برابر بیشتر احتمال داشت مرتکب این رفتار و حداقل در یکی از دفعات مرتکب اقدام به خودکشی شوند . 

 

بدیهی است که سوالات بی جواب زیادی در مورد رابطهء خودکشی و اخلالات اضطرابی و خلقی باقی می ماند که توصیف اضطراب و اختلالات مربوطه به آن می تواند در راه کشف این ارتباط رهنمون باشد .

اما به یاد داشته باشیم که تقریبا ۵۰ درصد کسانی که این اختلالات را دارند یک یا چند اختلال اضطرابی یا افسردگی دیگر و شاید اختلالات دیگر به خصوص اختلالات سوء مصرف مواد هم دارند .

 

اختلالات اضطرابی 

اختلالاتی که به طور سنتی ذیل عنوان اختلالات اضطرابی می آیند ، اختلال اضطراب تعمیم یافته ، اختلال وحشتزدگی و بازهراسی ( یا هراس از مکان های باز ) ، هراس خاص و اختلال اضطراب اجتماعی و دو اختلال جدید به نام های اختلال اضطراب جدایی و خموشی انتخابی ، هستند ، این اختلالات اضطرابی خاص ، با حملات وحشتزدگی و دیگر ویژگی هایی که در کانون اضطراب قرار دارند ، غامض تر می شوند ، اما در اختلال اضطراب تعمیم یافته ، این کانون به رویدادهای زندگی روزمره تعمیم می یابد که توضیح آن در ادامه خواهد آمد .

 

اختلال اضطراب تعمیم یافته 

آیا در خانواده تان کسی را دارید که همیشه نگران یا کمال گرا ( تمامیت خواه ) باشد ؟ شاید خودتان اینطور هستید ! 

اکثر ما آدم ها تا حدودی نگران هستیم ، همان طور که گفتیم ، نگرانی مفید است ، نگرانی کمک می کند برای آینده برنامه ریزی کنیم ، برای امتحان آماده شویم ، یا وقتی خانه را به قصد مسافرت ترک می کنیم همه چیز را یک بار دیگر بازبینی کنیم ، اما اگر همیشه در بارهء همه چیز نگران باشیم چطور ؟! و یا اگر نگرانی بی ثمر باشد چطور ؟ اگر نتوانیم تصمیم بگیریم که با مشکل یا وضعیت مقابل چه کار کنیم چطور ؟! و اگر به رغم این که می دانیم نگرانی هیچ فایده ای ندارد و اطرافیانمان را ناراحت می کند ، نتوانیم جلوی نگرانی خود را بگیریم چطور ؟!

 

توصیف بالینی اضطراب 

اختلال اضطراب تعمیم یافته از بسیاری جهات سندرمی بنیادی و مشخصهء همه ی اضطراب ها و اختلالات مربوطه است ، می گویند شخص باید حداقل شش ماه در بیشتر روزها اضطراب و نگرانی مفرط ( بیمناکی ) داشته باشد ، وانگهی باید فرونشاندن یا کنترل نگرانی دشوار باشد . همین هم فرق نگرانی بیمارگون با نگرانی بهنجار است که گهگاه در مورد اتفاقات آتی یا چالش های مقابل خود داریم . اکثر ما گهگاه نگران می شویم ولی بر آن غلبه می کنیم و سراغ کار بعدی می رویم ، حتی اگر چالش بزرگی مقابل ما باشد ، نگرانی ما با رفع آن چالش فوراً برطرف می شود اما نگرانی فردی که اضطراب تعمیم یافته دارد هیچ وقت برطرف نمی شود ، این فرد به محض رفع بحران فعلی ، درگیر بحران بعدی می شود  

 

نشانه های بدنی اضطراب تعمیم یافته

نشانه های بدنی اضطراب تعمیم یافته و اختلال اضطراب تعمیم یافته ، قدری با نشانه های بدنی حملات وحشتزدگی و اختلال وحشتزدگی فرق دارد ، درحالی که وحشتزدگی به برانگیختگی دستگاه عصبی خودمختار ربط دارد که آن را نتیجهء فوران در دستگاه عصبی سمپاتیک ( برای مثال ، افزایش ضربان قلب ، تپش قلب ، تعریق و لرزش ) می دانند ، مشخصهء اختلال اضطراب تعمیم یافته ، تنش عضلانی ، تهییج ذهنی (براون،مارتن و بارلو،۱۹۹۵) ، آسیب پذیری در برابر خستگی ( احتمالاً درنتیجه ی تنش عضلانی مفرط مزمن ) تحریک پذیری و مشکل خواب است (کمپبل ـ سیاس و براون ، ۲۰۱۰). تمرکز هم مشکل پیدا می کند چون ذهن به سرعت از بحرانی به بحران دیگر می پردازد.

 درمورد کودکان ، وجود فقط یک نشانه ی بدنی برای تشخیص اختلال اضطراب تعمیم یافته کافی است و تحقیقات از این راهبرد حمایت می کنند .

 

علائم رفتاری اضطراب تعمیم یافته 

کسانی که اختلال اضطراب تعمیم یافته دارند ، غالبا در مورد اتفاقات جزیی زندگی روزمره نگرانند و این نگرانی ، اختلال اضطراب تعمیم یافته را از دیگر اختلالات اضطرابی جدا می کند ، در پاسخ به سوال : آیا راجع به چیزهای جزیی ، بیش از حد نگران هستید ؟ صد در صد کسانی که اختلال اضطراب تعمیم یافته داشتند جواب « بله » می دادند ، درحالی که این رقم در مورد افراد مبتلا به دیگر اختلالات اضطرابی ، تقریبا ۵۰ درصد بود (بارلو،۲۰۰۲) . این تفاوت از لحاط آماری معنادار است . رویدادهای مهم نیز به سرعت دستمایهء اضطراب و نگرانی می شوند .

بزرگسالان معمولا روی بدبیاری احتمالی فرزندان ، سلامت خانواده ، مسئولیت های شغلی و چیزهای جزیی تری مثل کارهای خانه یا به موقع رسیدن به سر قرارها تمرکز می کنند .

کودکان مبتلا به اختلال اضطراب تعمیم یافته هم غالبا نگران عملکرد درسی ، ورزشی یا اجتماعی و مسائل خانوادگی هستند .

سالمندان هم به طور قابل فهمی بر سلامتی متمرکز می شوند ، همچنین مشکل خواب دارند که ظاهراً اضطراب شان را تشدید می کند .

 

اختلال اضطراب تعمیم یافته در بزرگسالان 

برخی از مبتلایان به اختلال اضطراب تعمیم یافته ، شروع اختلالشان را در اوایل بزرگسالی و معمولا در پاسخ به یک عامل استرس آفرین زندگی می دانند ، با این حال اکثر مطالعات نشان می دهد اختلال اضطراب تعمیم یافته در مقایسه با دیگر اختلالات اضطرابی ، شروع زودهنگام تر و تدریجی تری دارد . میانه ی سن شروع بر اساس مصاحبه ها ۳۱ سالگی است اما بسیاری از آدم ها ، همه ی زندگی خود را با احساس اضطراب و تنش گذرانده اند . اختلال اضطراب تعمیم یافته پس از شروع ، مزمن می شود .

اختلال اضطراب تعمیم یافته در بین سالمندان شایع است ، در همزمانی پژوهی بزرگ ملی و تکرار آن ، اختلال اضطراب تعمیم یافته ، رایج ترین اختلال در گروه بالای ۴۵ ساله ها و کمترین رواج را در میان جوان ترین گروه یعنی ۱۵ تا ۲۴ ساله ها داشت ، میزان شیوع گزارش شده در سالمندان ، ۱۰ درصد بود .

همچنین می دانیم که مصرف آرامبخش های خفیف در سالمندان زیاد است که با بالا رفتن سن این مصرف روبه ازدیاد می رود .

 

درمان اضطراب 

اختلال اضطراب ، اختلال بسیار رایجی است و درمان های دارویی و روانشناختی موجود برای آن ، نسبتا موثر هستند ، در مورد اضطراب معمولا بنزودیازپین ها تجویز می شوند و شواهد نشان می دهد حداقل در کوتاه مدت این اختلال را تا حدودی تسکین می دهند ، چند مطالعه هم از تاثیر این داروها برای مدتی بیشتر از ۸ هفته خبر می دهند اما تاثیر درمانبخش بنزودیازپین ها نسبتا کم است ، بنزودیازپین ها خطراتی هم دارند ، نخست آن که کارکرد شناختی و حرکتی را مختل می کنند ، گیجی و عدم هشیاری و اختلال در رانندگی از تاثیر استفاده از این دارو هاست ، مهم تر از اینها وابستگی به دارو می باشد که به لحاظ فیزیکی و روانی مصرف نکردن دارو را سخت می کند . 

در درمان اختلالات اضطرابی ثابت شده است که دارو گزینهء خوبی برای مهار و کنترل اضطراب است و به همراه دارو تراپی و درمان های روانشناختی ، تعلیم آرمیدگی عمیق و اجتناب از تنش ، درمان های شناختی ـ رفتاری ( CBT )  ، به بیمار می آموزد برای مقابله با فرایند نگرانی و مهار آن ، از فنون کنار آمدن استفاده کند .

برای بیمارانی که در پروسهء درمان از خود مقاومت نشان می دهند دارو درمانی بهترین گزینه است ، و درمان های روانشناختی برای کودکان مبتلا به اضطراب گزینهء موثرتری است . همچنین مطالعه مقاله درمان اختلال وحشت زدگی توصیه می گردد.

 

هراس خاص

هراس خاص ، ترس نامعقول از یک شیء یا وضعیت خاص است که در کارکرد شخص اخلال می کند . بسیاری از ما ممکن است از چیزهای غیرخطرناک برای مثال از دندانپزشکی ، بترسیم یا در مورد چیزی که یک کم خطرناک است ، مثل را نندگی یا پرواز ، بیش از حد بترسیم . نظرسنجی ها نشان می دهد ترس های خاص از چیزها یا وضعیت ها در اکثریت جمعیت وجود دارد (منبع از کتاب: مایرز و دیگران ۱۹۸۴) .

اما این رواج ترس ها ، حتی ترس های شدید ، باعث می شود مردم اختلالات روانشناختی جدی تری به نام هراس خاص را هم دست بگیرند . اینگونه هراس ها ، بسیار توانکاه و آزاردهنده هستند و گاهی اوقات عذاب آور می شوند ، ولی مردم معمولا می توانند به رغم داشتن هراس ، با زندگی سازگار شوند . در شمال نیویورک و نیوانگلند ، برخی از مردم از رانندگی در برف می ترسند ، ما در درمانهای خود مراجعانی داشته ایم که هراس شان در زمستان چنان شدید می شد که حاضر بودند جلای وطن کنند ، شغل و محل زندگی خود را عوض کنند و به جنوب بروند ، این یکی از راههای رسیدگی به هراس است .

افرادی که هراس دارند همچنین می دانند که ترس و اضطرابشان با خطر واقعی تناسب ندارد . به تعداد اشیاء یا وضعیت ها هراس وجود دارد اما ما دراینجا به چند مورد از آنها اشاره می کنیم ؛ اتوفوبیا ( هراس از تنهایی ، انزوا ، خود ، تجرد ) ، اکروفوبیا( هراس از بلندی یا ارتفاع ) ، آمیکوفوبیا( هراس از جراحت ، خراشیدگی ، خراش ) ، اگوروفوبیا ( هراس از فضاهای باز ) .

انواع فرعی مهم برای هراس خاص نیز شناسایی شده است : نوع خون ، تزریق ، جراحت ، نوع وضعیتی ( مثل هواپیما ، آسانسور یا فضاهای بسته ) ، نوع محیط طبیعی ( برای مثال ، بلندی ، طوفان ، آب ) و نوع حیوانی مانند هراس از سگ و گربه هم در تقسیم بندی های هراس قرار میگیرد ، اکثر آدم های مبتلا به هراس معمولا از چند نوع هراس رنج می برند .

 

خون ـ تزریق ـ جراحت هراسی 

بسیاری از کسانی که ازهراس رنج می برند و در وضعیت های ترسناک دچار حملهء وحشتزدگی می شوند ، گزارش می دهند که دارند غش می کنند ولی غش کردن آنها هرگز به خاطر افزایش ضربان قلب یا فشار خون نیست ، بنابراین ، واکنش فیزیولوژیایی مبتلایان به خون ـ تزریق ـ جراحت هراسی با واکنش فیزیولوژیایی مبتلایان به دیگر هراس ها فرق دارد (بارلو و لیبوویتز،۱۹۹۵) ، لازم به تذکر است که خون ـ تزریق ـ جراحت هراسی بیشتراز هر اختلال دیگری زمینهء خانوادگی دارد ، احتمالا دلیلش هم این است که مبتلایان به این هراس ، پاسخ عروقی واگی شدید به خون و جراحت و امکان تزریق را به ارث می برند که همگی باعث افت فشار خون و غش کردن می شوند ، این هراس به دنبال امکان وقوع این پاسخ شکل می گیرد ، میانگین سن شروع این هراس تقریبا ) سالگی است (منبع از کتاب: لوبو و دیگران ، ۲۰۱۰)

 

هراس وضعیتی 

به هراس هایی که مشخصهء آنها ترس از وسایط حمل و نقل عمومی یا مکان های بسته است ، هراس وضعیتی می گویند ، بسته هراسی یا ترس از مکان های کوچک بسته نیز یک هراس وضعیتی است ، همانگونه که ترس از پرواز این گونه است .

روانشناسان ابتدا فکر می کردند که هراس وضعیتی ، شبیه اختلال وحشتزدگی و بازهراسی است ، هراس وضعیتی همچون اختلال وحشتزدگی و بازهراسی از اواسط نوجوانی تا بیست و چند سالگی ظاهر می شود (منبع از کتاب: کراسک و دیگران ، ۲۰۰۶)

میزان زمینه ی خانوادگی در اختلال وحشتزدگی ، بازهراسی و هراس های وضعیتی هم شبیه است و تقریبا ۳۰ درصد بستگان درجه اول شخص ، همان هراس یا هراس های مشابه را دارند .

فرق اصلی در هراس وضعیتی و اختلال وحشتزدگی این است که مبتلایان به هراس وضعیتی ، هرگز در خارج وضعیت هراس انگیز و در حالت آرامش دچار حملات وحشتزدگی نمی شوند ، اما مبتلایان به اختلال وحشتزدگی ، ممکن است هر موقعی دچار وحشتزدگی غیرمنتظره شوند . 

 

هراس از محیط طبیعی 

کودکان گاهی اوقات از برخی وضعیت ها یا رخدادهای طبیعی می ترسند ، به این ترس ها ، هراس از محیط طبیعی می گویند. نمونه های مهم آن ترس از بلندی ، طوفان و آب است این ترس ها ظاهرا دریک خوشه جا می گیرند ، اگر از وضعیت یا رویدادی مثل آب عمیق بترسید ، احتمالاً از وضعیت یا رویداد دیگری مثل طوفان هم خواهید ترسید .

بسیاری از این وضعیت ها تا حدودی خطر دارند و بنابراین ترس خفیف تا متوسط از آنها عادی است ، برای مثال باید مراقب بلندی و آب عمیق باشیم ، این امکان وجود دارد که ما انسان ها زمینه ی ترس از این وضعیت ها را داشته باشیم ، همانطور که قبلا هم گفتیم ، چیزی در ژنها ما را وامی دارد که این گونه وضعیت ها را علامت خطر بدانیم .

درهر صورت ، اوج سن شروع این هراس ها ، ۷ سالگی است . اگر آنها در حد ترس باقی بمانند ، هراس محسوب نمی شوند ، وقتی هراس محسوب می شوند که تداوم داشته باشند ( یعنی حداقل شش ماه طول بکشند ) و اخلالی جدی در کارکرد شخص ایجاد کنند ، برای مثال به اجتناب از سفرهای دریایی یا گذراندن تابستان در کوهستان به خاطر ترس از طوفان منتهی شوند .  

 

حیوان هراسی

به ترس از حیوانات و حشرات ، حیوان هراسی می گویند . این ترس ها هم رایج هستند و وقتی هراس انگیز می شوند که درکارکرد شخص اخلال کنند . برای مثال ، در درمانگاه ، کسانی را دیده ایم که به خاطر مارهراسی یا موش هراسی نمی توانند مجله بخوانند چون می ترسند یک دفعه تصویر یکی از این حیوانات را در مجله ببینند . 

این آدم ها به رغم میل باطنی خود ، خیلی جاها نمی توانند بروند ؛ برای مثال ، نمی توانند برای دیدن دیگران به برخی مناطق بروند . ترس مبتلایان به حیوان هراسی با یک چندش خفیف معمولی فرق دارد ، سن شروع این نوع هراس ها ، مثل سن شروع هراس از محیط طبیعی ، در حدود ۷ سالگی به اوج می رسد ( آنتونی ودیگران ، ۱۹۹۷).

 

علل هراس 

مدت ها فکر می کردیم اکثر هراس ها با یک رویداد دردناک نامعمول شروع می شوند .

برای مثال ، اگر سگی شما را گاز بگیرد ، دچار سگ هراسی می شوید . اما حالا می دانیم همیشه این طور نیست ، منظور ما این نیست که تجارب شرطی ساز دردناک ، به رفتار هراس منتهی نمی شوند ، تقریبا هرکسی که خفگی هراسی دارد ، نوعی تجربهء خفگی داشته است .

یک نفر که بسته هراسی داشت و اخیراً به درمانگاه ما مراجعه کرده بود ، گزارش داد برای مدتی طولانی در یک آسانسود ، گیر افتاده بود . این موارد ، هراس هایی هستند که بر اثر تجربهء مستقیم فراگرفته شده اند که در آن خطر یا دردی واقعی ، به پاسخ هشدار ( یا هشدار حقیقی ) منجر می شود . این یکی از راه های شکل گیری هراس است ولی حداقل سه را ه دیگر هم وجود دارد : تجربه ی هشدار غلط (یا حمله ی وحشتزدگی ) در یک وضعیت خاص مشاهده ی ترس شدید دیگری (یا تجربه ی نیابتی ) یا در شرایط خاص ، شنیدن [ خبر ] خطر . 

مطالعات نشان می دهند ، بسیاری از مبتلایان به هراس لزوما در شروع هراس ، هشداری حقیقی بر اثر خطری واقعی را دریافت نکرده اند . بسیاری از آنها در آغاز ، یک حمله ی وحشتزدگی غیرمنتظره در وضعیتی خاص داشته اند که شاید به استرس زندگی جاری آنها ربط داشته است . سپس هراس خاص آن وضعیت شکل گرفته است . 

افراد دچار رانندگی هراسی را نیز بررسی کرده اند و متوجه شده اند حدود ۵۰ درصد کسانی که شروع هراس شان را به یاد می آورند ، به خاطر تجربه ای دردناک ، مثل تصادف ، یک هشدار حقیقی را تجربه کرده بودند .

عده ی دیگری هم موقع رانندگی اتفاق هولناکی را تجربه کرده بودن که طی آن احساس کرده بودند ممکن است کنترل خود را در خودرو از دست بدهند و آدم های مقابل شان را زیر بگیرند . رانندگی آنها مختل نشده بود و افکار فاجعه آمیز آنها صرفا بخشی از حمله ی وحشتزدگی این افراد بود . 

این قضیه در مطالعهء رانندگی هراسی هم مشهود بود ، اگرچه فقط یک اقلیت (۱۴درصد) واجد ملاک ها و علایم اختلال وحشتزدگی بودند ؛ اکثریت (۸۱درصد) افراد دچار ترس شدید از رانندگی ، حملات وحشتزدگی داشتند . وقتی در مورد دلیل اولیه ی هراس شان مورد سوءال قرار گرفتند هم فقط ۱۵ درصد شان آن را به یک تصادف اسناد دادند و ۵۳ درصدشان امکان وقوع حملات وحشتزدگی را پیش کشیدند . این افراد بیش از هراسان هایی که برای رانندگی هراسی خود دلایل دیگر نامربوط به تصادف می آورند ، نگران بروز نشانه های اضطراب در جریان رانندگی بودند . 

ما همچنین برخی ترس ها را به صورت نیابتی یاد می گیریم ، وقتی یک نفر شاهد تجربه ی دردناک یا ترس شدید دیگری است امکان دارد او نیز دچار هراس شود ، اگر یادتان باشد قبلاگفتیم هیجانات مسری هستند . اگر شخص همراه شما شاد یا ترسیده باشد شما هم احتمال دارد شاد شوید یا بترسید .

مطالعات نشان داده است تجارب هولناک نمی توانند به تنهایی هراس ایجاد کنند . همانطور که پیشتر گفتیم ، یک هراس حقیقی ، به اضطراب در مورد امکان وقوع یک رویداد بسیار دردناک دیگر یا یک هشدار غلط هم نیاز دارد و در هراس حقیقی ، احتمالا از وضعیت هایی که ممکن است آن رویداد در آن رخ دهد ، اجتناب می ورزیم . اگر دچار اضطراب نشویم ، واکنش ما احتمالا در زمره ی ترس های عادی خواهد بود که بیش از نیمی از جمعیت دچارش می شوند . 

ترس عادی می تواند ناراحتی خفیفی ایجاد کند ولی معمولا نادیده گرفته و فراموش می شود . 

پیتردی ناردو و همکارانش (۱۹۸۸) که گروهی از سگ هراسان و گروه همتای عاری از هراس را بررسی کردند ، این نکته را به بهترین نحو نشان دادند . فقط حدود ۵۰ درصد از سگ هراسان ، سابقه ی روبرو شدن با سگ و معمولا گاز گرفته شدن داشتند ، اما در گروه دیگری که دچار سگ هراسی نبودند هم حدوداً ۵۰ درصد ترس روبرو شدن با سگ داشتند اما چرا سگ هراس نشده بودند ؟ این گروه بر خلاف سگ هراس ها ، درباره ی مواجهه ی دیگری با سگ ، اضطراب نداشتند ( حالتی که آسیب پذیری روانشناختی تعمیم یافته را نشان می دهد ) . 

 

دلالیل شکل گیری هراس

خلاصه این که برای شکل گیری هراس در یک نفر ، چند چیز باید اتفاق بیفتد :

نخست ، یک تجربه ی شرطی سازی دردناک ( برای برخی ، حتی شنیدن یک رویداد تجربه ی شرطی ساز دردناک ( برای برخی حتی شنیدن یک رویداد ترسناک هم کافی است ) . 

دوم ، « آمادگی » شخص ؛ یعنی به نظر می رسد گرایش ارثی داریم که از وضعیت هایی که همیشه برای نوع بشر خطرناک هستند ، مثل تهدید حیوانات یا گیرافتادن در فضاهای کوچک ، بترسیم . 

سوم ، اضطراب داشتن درباره ی امکان تکرار رویداد ، درباره ی دلایل زیست شناختی و روانشناختی اضطراب بحث کردیم و گفتیم حداقل یکی از هراس های خاص ، یعنی هراس خون ـ تزریق ـ جراحت ، بسیار ارثی است ، بیماران دچار خون هراسی احتمالا یک پاسخ عروقی واگی قوی را هم به ارث می برند که آنان را مستعد غش می کند ، اما این به تنهایی برای هراسناک شدن کافی نیست ، بلکه در ترکیب با اضطراب ، آسیب پذیری زیادی ایجاد می کند .

چهارم ، عوامل اجتماعی و فرهنگی هم از تعیین کننده های قوی در شکل گیری و گزارش هراس خاص هستند ، در اکثر جوامع بیان ترس ها و هراس ها توسط مردان ، تقریبا مذموم و نامقبول است . به همین دلیل گزارش هراس عمدتاً از سوی زنان است.

می پرسید برای مردان چه اتفاقی می افتد ؟ احتمالا آنها با مواجهه ی مکرر با وضعیت های ترسناک سعی می کنند بر ترس شان غلبه کنند . جواب محتمل تر آن است که ترس شان را بدون در میان گذاشتن آن با دیگران و بدون درمان شدن ، تحمل می کنند .

میزان ترس گزارش شده در کودکان مبتلا به اختلالات اضطرابی ، تابع نقش جنسیتی بود نه جنس زیست شناختی ؛ یعنی دخترهای پسرمانند ( نروک ) ، در مقایسه با دخترهای مادینه تر ترس کمتری گزارش می دادند که سهم فرهنگ در شکل گیری ترس و هراس را نشان می دهد . همچنین توصیه می شود مقاله علل اختلال وحشت زدگی را نیز مطالعه کنید.

 

درمان هراس 

اگرچه شکل گیری هراس ها ، نسبتا پیچیده است ولی درمان نسبتاً صریحی دارد . تقریبا همه قبول دارند که درمان هراس های خاص باید بر تمرین های ساختاردار و سازوار با هم مبتنی باشد (بارلو و دیگران ، ۲۰۰۶) . با این حال ، مواجهه ی تدریجی اکثر بیماران با آنچه از آن می ترسند باید زیر نظر درمانگر صورت گیرد . 

کسانی که سعی می کنند این تمرین ها را به تنهایی انجام دهند ، غالبا افراط و عجله می کنند و در نهایت از وضعیت می گریزند که این می تواند با عث تقویت هراس شان شود .

در مورد اضطراب جدایی ، غالبا از والدین کمک گرفته می شود تا به تمرین ها ساختار بدهند و به واکنش خود والدین در خصوص اضطراب دوران کودکی هم رسیدگی می شود .

سرانجام آن که در موارد هراس از خون ـ تزریق ـ جراحت که امکان واقعی غش کردن وجود دارد ، تمرین های مواجهه ی تدریجی باید به شیوه ی خاصی اجرا شوند . افراد باید در جریان تمرین مواجهه ، گروه های مختلف عضلات خود را سفت کنند تا فشار خونشان برای اجرای تمرین به قدر کافی بالا برود .

پیشرفت های جدید این را ممکن کرده اند که بسیاری از هراس های خاص ، از جمله هراس از خون ـ تزریق ـ جراحت ، را در یک جلسه ی ۲ تا ۶ ساعتی درمان کنیم . اصولا درمانگر بخش اعظم جلسه را صرف تمرین های مواجهه با شیء یا وضعیت هراس انگیر می کند . سپس بیمار ، مواجهه با وضعیت هراس انگیز را در خانه تمرین و گهگاه آن را با درمانگر بررسی می کند ، جالب است که در این موارد ، نه تنها هراس ناپدید می شود بلکه در مورد خون هراسی ، گرایش به پاسخ عروقی واگی پس از رویت خون هم تا حد زیادی کم می شود . 

هم اکنون با تصویربرداری مغزی روشن شده است که این درمان ها ، با جرح و تعدیل مدار عصبی در نواحی خاصی مثل بادامه ، جزیره و قشر کمربندی ، تغییر پایداری در کارکرد مغز ایجاد می کنند ، بعد از درمان ، پاسخدهی دراین شبکه ی حساس به ترس کم می شود و پاسخدهی نواحی قشر پیش پیشانی افزایش می یابد که نشان می دهد ارزیابی های هیجانی خطر را بازداری کرده اند، بنابراین چنین درمان هایی در واقع مغز را سیم پیچی مجدد می کنند . 

 

اختلال اضطراب جدایی

اضطراب و اختلالات اضطرابی این فصل می توانند در دوران کودکی رخ دهند ، ولی یک اختلال است که تا این اواخر ، عمدتاً اختلال کودکان تلقی می شد . 

مشخصهء اختلال اضطراب جدایی ، نگرانی غیرواقع بینانه و مستمر کودکان در خصوص وقوع اتفاق بد برای خودشان است که حاصل آن جدایی کودک از والدین می باشد ( اتفاق بدی مثل گم شدن ، بچه دزدی ، کشته شدن یا تصادف ) . چنین کودکانی غالباً از مدرسه رفتن یا حتی از ترک خانه امتناع می کنند ، آن هم نه به دلیل ترس از مدرسه بلکه به دلیل ترس از جدا شدن از عزیزان خود ، این ترس ها می توانند به این منجر شوند که کودک از تنها خوابیدن امتناع ورزد و مشخصه اش کابوس دیدن در مورد جدایی و نشانه های بدنی ناراحتی و اضطراب است . 

 

 

همهء بچه ها تا حدودی اضطراب جدایی را تجربه می کنند ؛ این ترس معمولا با بزرگ شدن آنها کم می شود ، بنابراین درمانگر باید قضاوت کند که آیا اضطراب جدایی کودک از اضطراب جدایی مورد انتظار از سن او بیشتر است یا نه ، همچنین جدا کردن اضطراب جدایی از مدرسه هراسی مهم است ، در مدرسه هراسی ، ترس روی چیز خاصی در مدرسه متمرکز است ؛ یعنی کودک جز مدرسه ، می تواند والدین یا دیگر مظاهر دلبستگی را ترک کند . 

اما در اضطراب جدایی ، عمل جدایی از والدین یا مظاهر دلبستگی ، اضطراب و ترس ایجاد می کند . 

چند سال قبل کشف شد که اضطراب جدایی ، در صورت عدم درمان می تواند در تقریبا ۳۵درصد موارد به بزرگسالی کشیده شود ، وانگهی شواهد نشان می دهند در مورد وجود این اختلال در بزرگسالان سهل انگاری کرده ایم و تقریبا ۶/۶ درصد از بزرگسالان در طول عمرشان درگیر این اختلال هستند ، در برخی موارد هم شروع آن نه در کودکی بلکه در بزرگسالی است ، کانون اضطراب در بزرگسالان مثل هم است ، در جریان جدایی ممکن است آسیبی به عزیزان وارد آید ، با پی بردن به این که اختلال اضطراب جدایی در طول عمر رخ می دهد و ارائه منحصر به فرد دارد ، در تشخیص اختلالات روانی تصمیم گرفته شد به عنوان یک مقوله ی تشخیصی مجزا مطرح گردد ، مثل هر اختلال جدید دیگری انتظار این است که این مشکل بیشتر مورد توجه محققان قرار گیرد و مبتلایان به این اختلال در همهء رده های سنی راحت تر کمک بگیرند .

 

درمان اضطراب جدایی کودکان

در درمان اضطراب جدایی کودکان معمولا از والدین کمک گرفته می شود تا به تمرین ها ساختار بدهند و واکنش خود والدین به اضطراب دوران کودکی هم مورد رسیدگی قرار گیرد ، اخیرا محققان ، استفاده از مربیگری فوری برای والدین با استفاده از قرار دادن یک میکروفون کوچک در گوش آنان را بررسی کرده اند تا درمانگر عملا بتواند بهترین شیوه ی پاسخدهی به کودکی را که در برابر جدایی مقاومت می کند ، به والدین یاد بدهد .

قالب های نوآورانه ی درمان این اختلال ، از جمله قالب برنامه ی یک هفته ای فشرده ی درمان دختران ۸ تا ۱۱ ساله ی مبتلا به اختلال اضطراب جدایی که پیشتر به آن اشاره کردیم و به خوابیدن دختران در روز نهایی درمان در درمانگاه منجر می شود ، بسیار موفق بوده اند .

 

اختلال اضطراب اجتماعی ( هراس اجتماعی )

آیا کمرو هستید ؟ اگر کمرو هستید ، بسته به آن که به کدام نظر سنحی استناد شود ، مثل ۲۰ تا ۵۰ درصد دانشجویان کالج می باشید . تعداد خیلی کمتری از کسانی که معاشرت و ارتباط با دیگران برای آنها خیلی سخت است هم اختلال اضطراب اجتماعی یا هراس اجتماعی دارند ، با توجه به مشکل داشتن آنان در ارتباط با مردم ، تعجبی ندارد که درصد بیشتری از مبتلایان به اختلال اضطراب جدایی در مقایسه با کل جمعیت ، مجرد مانده باشند . احتمال آن که تشخیص اختلال اضطراب جدایی ( و همچنین اختلال اضطراب تعمیم یافته و اختلال وحشتزدگی ) روی سفید پوستان آمریکایی گذاشته شود تا امریکایی های آفریقایی تبار ، امریکای لاتین تبار و امریکایی های آسیایی تبار بیشتر است . 

 

آمارها 

داده های میان ملیتی نشان می دهند که فرهنگ های آسیایی کمترین میزان اختلال اضطراب اجتماعی را دارند و نمونه های روس و آمریکایی بیشترین میزان را .

در ژاپن ، نشانه های بالینی اختلالات اضطرابی را ذیل برچسب شین کی شیتسو می آورند که برخی از شکل های آن شبیه اختلال اضطراب اجتماعی می باشد ، ژاپنی هایی که این شکل از اختلال اضطراب اجتماعی را دارند سخت می ترسند که جنبه ای از وجودشان مثل سرخ شدن ، لکنت زبان یا بوی بدن آنها و از این قبیل ، شرم آور به نظر برسد و باعث شرمندگی دیگران شود ، بنابراین کانون اضطراب دراین اختلال ، آزردن و ناراحت کردن دیگران است نه شرمنده شدن ، هرچند که این دو اختلال ، همپوشانی زیادی دارند (دیل و تاناکا ، ۲۰۰۲) .

نسبت این اختلال در مردان و زنان ژاپنی ، ۳ به ۲ است ، این اواخر معلوم شده است که سندرم مورد نظر در بسیاری از فرهنگ های دنیا رواج دارد ولی در فرهنگ های آسیایی ، شایع تر است ، با این حال یکی از تظاهرات این مجموعه از نشانه ها به نام «سندروم ارجاع بویایی»  در آمریکای شمالی گزارش شده است .

بار دیگر ویژگی کلیدی این سندرم ، اشتغال ذهنی با شرمنده شدن و آزردن دیگران به خاطر بوی بد بدن خود است . از این جهت ، بیشتر شبیه اختلال وسواس فکر ـ اجباری عملی جواب می دهد . 

 

علل

ما انسانها ظاهرا یک نوع آمادگی تکاملی برای ترسیدن از حیوانات وحشی و وضعیت های خطرناک در محیط طبیعی اطراف مان داریم . به همین سیاق به نظر می رسد آمادگی خاصی برای ترسیدن از آدم های عصبانی ، منتقد و طرد کننده داریم .

اومن و همکاران در سال ۱۹۸۳ متوجه شدند ما ترس از ابراز عصبانیت را سریع تر از ترس از ابرازات چهره ای یاد می گیریم و این ترس ، کندتر از دیگر انواع یادگیری ها افت می کند .

لوند و اوست در سال ۱۹۹۶ نشان دادند که مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی که چند تصویر چهره را دیده بودند ، ابرازات چهره ای انتقادی را بیشتر به یاد می آوردند . 

موگ و همکارانش در سال ۲۰۰۴ نشان دادند افراد دچار اضطراب اجتماعی در مقایسه با بهنجارها چهره های پذیرا را سریع تربازشناسی می کردند .

مطالعات دیگر نشان می دهند که بادامه ی مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی ، موقع واکنش به چهره های عصبانی ، فعال تر و کنترل قشر مخی یا تنظیم قشر مخی آنان در این مواقع از بهنجارها کمتر است .

دیگر دانشمندان نیز نشان دادند که منطقه ی چشم به خصوص ، منطقه ی بسیار تهدید آمیز چهره است . 

اما سوال این است که ما چرا باید گرایش به ترسیدن از چهره های عصبانی را به ارث ببریم ؟ نیاکان ما احتمالا از آدم های متخاصم ، عصبانی و سلطه گری که احتمال داشته به آنها حمله ور شوند و آنان را بکشند ، اجتناب می کرده اند . در همه ی گونه های جانوری ، از افراد سلطه گر و پرخاشگری که در بالای سلسله مراتب اجتماعی قرار دارند ، اجتناب می شود . شاید کسانی که از آدم هایی با چهره عصبانی اجتناب کرده اند ، احتمال بقای بیشتر و مجال بیشتری برای انتقال ژن های خود داشته اند . 

جروم گیگان و همکارانش نشان داده اند برخی اطفال از همان ۴ ماهگی ، نیمرخ مزاجی یا صفت بازداری و کمرویی را دارند .

اطفال چهار ماهه ی دارای این صفت ، در برابر اسباب بازی ها یا دیگر محرک های متناسب سن شان ، بیشتر تهییج می شوند و بیشتر گریه می کنند . شواهد نشان می دهند افرادی که بازداری شدید رفتاری دارند ، در معرض ابتلا به رفتار هراس هستند. 

یکی دیگر از مدل های سبب شناسی اختلال اضطراب اجتماعی تا حدودی شبیه مدل اختلال وحشتزدگی و هراس خاص است.

 

سه مسیر برای اختلال اضطراب اجتماعی قابل تصور است 

نخست آنکه شخص می تواند آسیب پذیری زیست شناختی تعمیم یافته را برای اضطراب داشتن به ارث ببرد یا گرایش زیست شناختی به بازداری اجتماعی را و یا هر دو را . وجود آسیب پذیری روانشناختی تعمیم یافته ـ برای مثال ، اعتقاد به غیرقابل کنترل بودن رویدادها به ویژه رویدادهای پر استرس ـ آسیب پذیری فرد را افزایش می دهد ، اضطراب شخص هنگام استرس و تمرکز او بر خودش آن قدر افزایش می یابد تا حتی در غیاب هشدار غلط ( حمله وحشتزدگی ) هم عملکردش را مختل می کند. 

دوم آنکه شخص موقع استرس ، در موقعیت اجتماعی دچار حمله ی وحشتزدگی غیر منتظره ای می شود که با نشانه های اجتماعی متداعی می گردد ( شرطی می شود ) . سپس درباره ی وقوع حملهء وحشتزدگی دیگر در همان وضعیت اجتماعی یا وضعیت های مشابه مضطرب می شود .

سوم آن که شخص ممکن است یک ضربه ی اجتماعی سپس در هماه وضعیت اجتماعی یا در وضعیت های مشابه ، دچار اضطراب می شود . سابقه ی تجارب اجتماعی دردناک ممکن است به دوره های سخت کودکی برگردد . اوایل نوجوانی ـ معمولا ۱۲ تا ۱۵ سالگی دورانی است که بچه ها به شکل بی رحمانه ای از سوی همسالان سلطه گر ، مسخره می شوند . این تجربه می تواند اضطراب و وحشتی ایجاد کند که در وضعیت های اجتماعی آتی بازتولید شوند .  

 

نکته ی مهم 

اما اختلال اضطراب اجتماعی وقتی اختلال اضطراب اجتماعی نامیده می شود که عامل دیگری هم دخالت کند شخصی که آسیب پذیری ها و تجارب پیش گفته را دارد باید یاد گرفته باشد که ارزیابی اجتماعی به خصوص می تواند خطرناک باشد تا در برابر اضطراب اجتماعی ، آسیب پذیری روانشناختی خاصی پیدا کند . شواهدنشان می دهد برخی افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی گرایش دارند اضطرابشان را روی رویدادهای مربوط به ارزیابی اجتماعی متمرکز کنند .

برخی از محققان معتقدند پدر و مادر بیماران دچار هراس اجتماعی در مقایسه با پدر و مادر بیماران دچار اختلال وحشتزدگی به طرز معناداری از لحاظ اجتماعی ترسو ، و نگران نظر دیگران هستند واین نگرانی را به فرزندان خود منتقل می کنند . 

بسیاری از محققان دیگر نیز گزارش داده اند که بستگان افرادی که این اختلال را نداشته اند احتمال داشت به این اختلال مبتلا باشند ، این همان آسیب پذیری روانشناختی خاص است که در قبلا هم به آن اشاره کردیم .

همانطور که می بینید به نظر می رسد ترکیبی از رویدادهای زیست شناختی و روانشناختی به شکل گیری اختلال اضطراب اجتماعی منتهی می گردد. 

 

درمان اختلال اضطراب اجتماعی 

برای اختلال اضطراب اجتماعی ، درمان های موثری ابداع شده است (بارلو،۱۹۹۶) .

کلارک و همکارانش در سال ۲۰۰۶ یک برنامه شناخت درمانی را که برای ابطال ادراک خطر خودکار ، روی تجربه های زندگی واقعی تاکید می کرد ، مورد ارزیابی قرار دادند ، این برنامه به ۸۴ درصد افراد تحت درمان خیلی کمک کرد و نتایج حاصل از آن در پیگیری یک سال بعد ادامه داشت . این برنامه هنوز بهترین راه برای درمان این اختلال دشوار است و از رویکرد های قبلی بهتر بوده است . مطالعات بعدی نشان دادند این درمان در مقایسه با درمان بسیار معتبر بعد از خودش ، یعنی روان درمانی میان فردی ، بلافاصله بعد از درمان و تا یک سال بعد ، برتری آشکار داشت ، حتی وقتی در یک مرکز درمانی ویژه ی روان درمانی میان فردی اجرا می شد . 

این رویکرد به طور اختصاصی ، عوامل مختلفی را هدف می گیرد که این اختلال را نگه می دارند و حفظ می کنند ، یک دلیل این که چرا اختلال اضطراب اجتماعی به رغم مواجهه ی مکرر با نشانه های اجتماعی ، تداوم می یابد این است که مبتلایان به این اختلال ، برای کم کردن خطر طرد شدن و کلا عدم ارزیابی موشکافانه ی باورهای فاجعه آمیزشان درباره ی شرم آور و احمقانه به نظر رسیدن در صورت تعامل با دیگران ، انواع رفتارهای اجتنابی و امن را انجام می دهند . مواجهات ناخوشایند اجتماعی با روبرو کردن بیماران با پیامدهای عملی و واقعی این گونه مواجهات ، مثل ریختن چیزی روی خود موقع حرف زدن با یک نفر برای اولین بار این نوع باورهای بیماران را به طور مستقیم هدف می گیرند . 

این درمان به عنوان یک مداخله ی گروهی ، با نرخ تکمیل ۸۲ درصد و نرخ پاسخدهی ۷۲ درصد همراه بود که در پیگیری ۶ ماهه ادامه داشت (هافمن و دیگران ، ۲۰۱۳) .

تصویرپژوهی های مغزی نیز نشان دادند که اندازه گیری های مغزی قبل از درمان می توانند میزان کاهش نشانه ها بر اثر درمان شناختی ـ رفتاری بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی را با قدرت پیش بینی کنند و همچنین درمان شناختی ـ رفتاری به تغییراتی در فعالیت مغزی مرتبط با پردازش هیجانی منتهی می شود . 

 

 

ما این پروتکل ها را برای نوجوانان و درگیر کردن مستقیم والدین در فرایند درمان گروهی سازگار کرده ایم .

نتایج چند مطالعه نشان می دهد نوجوانانی که اضطراب اجتماعی شدید دارند می توانند بعد از اجرای درمان شناختی رفتاری ، در مدرسه و دیگر محیط های اجتماعی ، کارکرد نسبتا بهنجاری داشته باشند .

چند مطالعه ی مهم نیز درمان های روانشناختی و دارویی را مقایسه کرده اند . دریک مطالعه ی تاثیرگذار و مهم ، شناخت درمانی همراه با داروهایی برای بازجذب سوتونین راه حل بهتری بوده است درحدی که تا پنج سال بعد ، فواید  حاصل از شناخت درمانی حفظ شده بود .

 

خاموشی انتخابی (لالی انتخابی)

خاموشی انتخابی که هم اکنون در ویراست پنجم راهنمای تشخیصی اختلالات روانی جزء اختلالات اضطرابی محسوب می گردد یکی از اختلالات نادر دوران کودکی است که مشخصه اش حرف نزدن در یک یا چند موقعیتی است که در آنها از کودک انتظار می رود حرف بزند ، به همین جهت گویی اضطراب اجتماعی دلیل آن است چون کودک به خاطر ندانستن کلمات یا مشکلات فیزیکی نیست که حرف نمی زند . دلیلش اختلال دیگری که حرف زدن در آن کم است یا اختلالاتی نظیر اختلال طیف اوتیسم هم نیست ، درواقع تکلم در خموشی انتخابی در برخی موقعیت ها ، برای مثال در خانه اتفاق می افتد اما در برخی موقعیت ها در مدرسه رخ نمی دهد ، به همین دلیل به آن خموشی انتخابی می گویند .

 

علایم اختلال خاموشی انتخابی 

برای آنکه کودکی واجد تشخیص اختلال خاموشی انتخابی باشد باید بیش از یک ماه حرف نزند ، خاموشی انتخابی به میزان بالایی با اضطراب اجتماعی همراه است .

 

دلیل اختلال خاموشی انتخابی 

وجود این اختلال در نشانه های اضطراب اجتماعی یکی از نشانه های خاص محسوب می شود و دلیل آن به طور کامل هنوز معلوم نیست ولی شواهدی وجود دارد که پدر و مادرهای خوش نیت با مداخله ی بیش از حدشان و  «حرف زدن بجای بچه ها» این رفتار را در کودکان پرورش می دهند . 

 

درمان خاموشی انتخابی (لالی انتخابی)

در درمان خاموشی انتخابی که یکی از اختلالات اضطراب اجتماعی است از همان اصول شناختی رفتاری موفق که برای درمان اضطراب اجتماعی کودکان به کار گرفته می شد استفاده می شود . گروه درمانی نیز یکی از بهترین راه ها برای درمان خاموشی انتخابی و اختلال اضطراب اجتماعی (SAD) است .

نقش گروه دوستان و همسالان کودک نیز در این درمان بسیار موثر و مهم است .

درمان های کلامی و بازی های دسته جمعی نیز می تواند بسیار موثر و دلگرم کننده باشد .

 

منابع: 

(انجمن روانپزشکی آمریکا،۲۰۱۳،بارلو،۲۰۰۲)

(بارلو،۲۰۰۲، ۲۰۰۰؛ براون و بارلو، ۲۰۰۹ ،۲۰۰۵، کلارک،۲۰۰۵ ؛کراسک و دیگران ،۲۰۰۹؛کسلر،پتوکووا،سمپسون،زاسلاوسکی و ویتچن،۲۰۱۲)

یرکز و داتسون ، ۱۹۰

بارلو،براون و کراسک،۱۹۹۴؛کراسک و دیگران،۲۰۱۰

بارلو و دیگران،۲۰۱۴

بارلو،۲۰۰۲

اشتراک گذاری مطلب :

Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on email

دیگر مطالب وبلاگ

زنان سرپرست خانوار در برابر خشم و اضطراب چگونه تاب آوری کنند ؟

مقدمه خانواده اولین پایه گذارشخصیت ومعیارهای فکری انسان است که نقش بسیار مهمی درتعیین سرنوشت وآینده هرفرد دارد ( روانشناسی رشد،دکترحسن احدی،دکترنیکچهرمحسنی،۱۳۷۷). همچنین شرایط خانوادگی

مطالعه کنید

تماس از تلفن ثابت

  • 9099072078
لوگو سفید

کلینیک روانشناسی تک مشاوره با سال ها تجربه در حوزه روانشناسی و درمان اختلالات روانی در کنار شما است تا به درمان اختلال های روانشناختی از جمله وسواس و اضطراب و افسردگی و دیگر اختلال ها بپردازید.

دسترسی سریع

تمامی حقوق این وب سایت مربوط به کلینیک روانشناسی تک مشاور می باشد.طراحی سایت و سئو توسط siteyek.com